نوشته ی:دکتر علی گراوند عضو هیات علمی دانشگاه ایلام
آب و خاک این مرز و بوم بزرگان بیشماری را در دامان خود، پرورده است که حصار فراموشی بر اثر مرور زمان، بسیاری از آنان را فرو گرفته است. معرفی و شناساندن این بزرگان چه در سطح جهانی و چه در سطح کشور و منطقه، وظیفهای است همگانی و بر هر فرد دوستدار فرهنگ، لازم و واجب است که به سهم خود، جهت معرفی آنها تلاش نماید. در این راستا، به معرفی ملاپریشان، شاعر عارف و دانشمند لرستانی پرداخته میشود
از نام، نسب، زادگاه، مدفن، فرزندان و نحوهی زندگی ملاپریشان، اطلاع چندانی در دست نیست. فقط مرحوم
اسفندیار غضنفری(1) جامع دیوان ملاپریشان، در خاتمهی دیوان ملا، ضمن آوردن یک قطعه از اشعار
وی، اظهار میدارد که در دستنوشتهای که به دستش رسیده، نویسنده در آن، نام ملا را» محمود« دانسته
است که معلوم نیست این دستنوشته از کیست و متعلق به چه زمانی است و آیا سندیت دارد یا نه؟ به هر
صورت، در احوال و زندگی ملاپریشان، جز این نمیتوان گفت که وی را »ملاپریشان« میگفتهاند و در
شعر، پریشان تخلص میکرده و از علمای نیمهی دوم قرن هشتم و احیاناً اوایل قرن نهم بوده است این هم،
از آنجا استنباط میشود که خود ملا، در مطاوی اشعارش اظهار میدارد که با شیخ رجب برسی، شارح
کتاب »مشارقالانوار و مشرقالاذکار« معاصر بوده و با وی همکاری و مباحثهی علمی داشته است که خود
را نیز بر وی برتری میدهد و مدعی است که شیخ برسی فقط در یک رشته، تبحر داشته و در بند بیست و
سوم» پریشان نامه« که در مورد عجز ملا رجب برسی است، میگوید:
وَ اَو گِشت قُرصی، شیخ رجب بُرسی لَه وحدت حرفی، اَو لَه مِن پرسی
پنجاه سال طریق خدمتم گذاشت غیر ژَ یَک رشته، جربزه نداشت
و ترسَ سِلمی و سِلمَ تِرسِی یَسَه ماهیت شیخ رجب بُرسی(ص51، دیوان)
و بنا بر آنچه مرحوم غضنفری در مقدمهی دیوان ملاپریشان آورده، این کتاب، در سال801 هجری، کتابت
شده است و با توجه به همین تاریخ، میتوان گفت که وی در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میزیسته تا
بتواند معاصر شیخ رجب برسی باشد.
زادگاه ملاپریشان: مرحوم اسفندیار غضنفری، زادگاه او را دلفان میداند و باز بنا بریک دستنوشته که به دستش رسیده،
وی را از طایفهی »غیاثوند« واقع در بین سلسله و دلفان میداند و معتقد است از مطاوی اشعارش
برمیآید که اهل دلفان بوده است. اما باز هم سندی ارائه نمیدهد و در ادامه، با استناد به بیت زیر، وی را
»لر« میداند؛ البته شاید منظور از لر، اهل لرستانبودن است نه اینکه به گویش لری صحبت میکرده
است: ژَ الوار کوه، حق پیدا مَیو یا من فیالجبال، خزائنهُ
و در ادامه میافزایدکه آقای زیباجویی، در مقدمهی چاپ مغلوط دیوان ملاپریشان، ملا را دینوری تصور
کرده است. او معتقد است که زیباجویی برای ادعای خود، دلیل روشنی ارائه ننموده است.
باید گفت که نه آقای زیباجویی و نه مرحوم غضنفری، هیچکدام برای دعاوی خود، دلیل متقنی ارائه
نکردهاند و همین قدر میتوان گفت که وی به گویش لکی سخن میگفتهاست و اشعارش به لهجهی کرمانجی
است که در مناطق جنوبی کردستان، ایلام، کرمانشاه و قسمتهای لکنشین لرستان و همدان به آن،
شعرمیسرایند. یعنی گویشی که همانند گویش معیار در بین گویشوران مختلف این مناطق بهکار میرود و
در واقع هر لک زبانی که بخواهد شعر بسراید به این گویش شعر میسراید. اما از فحوای کلام ملاپریشان
برمیآید که لهجهی اصلی او لکی بوده، آن هم لکی خاص مناطق سلسله، دلفان و طرهان، نه کرد کرماشان بوده و نه کرد کردستان و نه ایلام، زیرا بیشتر از کلماتی استفاده کردهاست که در بین لکها رایج است واز واژههایی که توسط کردهای مناطق مختلف به طور اختصاصی مورد استفاده قرار میگیرد استفاده نکردهاست. خلاصه میتوان گفت ملاپریشان، لک زبان بوده و زادگاه او به گستردگی تمام نقاطی است که لکهادر آن به سرمیبرند.
مذهب ملاپریشان: همانگونه که از اشعار ملاپریشان برمیآید و با توجه به تأویلاتی که از حروف و کلمات، مینماید،
معلوم میشود که از پیروان فرقهی حروفیه( نقطویه) میباشد که مرحوم غضنفری نیز در مقدمهی دیوان،
به این امر اشاره کرده و بسط مقال داده است. این فرقه را مردی به نام فضلالله نعیمی(تمیمی) استرآبادی(
796-740) تأسیس کرد که به علت سخت گیری در مراعات مسایل شرعی به» فضل حلالخور« معروف
بوده است. این شیخ فضلالله به لرستان نیز آمده و بنا بر آن چه مرحوم غضنفری اظهار داشته، در »باغ
صوفیان بروجرد اقامت داشته و به نشر عقاید خود میپرداخته و در این منطقه به طور اخص و در تمام
لرستان به طور اعم، پیروانی داشته است. این فرقه با تأویلات خاصی که از حروف و کلمات مینماید به
اثبات عقاید و تعالیم خود میپردازند که حاکی از بینش و مشرب کاملاً ذوقی و عرفانی آنان است. آنان
حروف را بر اساس عقاید از پیش تعیین شدهی خود تأویل و تفسیر میکنند. هرچند بعضی از این تأویلات،
جای تأمل دارند و بیانگر یک حالت تقدس نیز هستند؛ مثلاً در دیوان ملاپریشان در مورد سبعالمثانی و
تفسیر آن آمده است:
حمد دو مرتبه هات ژَ آسمان یکتایی مختص ذات حق بزان
سبع مثانی و معناش دوان سبعالمثانی حمد چارده تن زان
بیست و هشت حروف، هردوان وَ یَک چارده معصومن بیریب و بیشک
ماسوی الله گِشت مندرج بین کام مطلب ژ بیست و هشت حرف نین
مفردات وِیَرد، مرکب وَ جا ترکیب پی چه کرد و لام الفلا
لام، قلب الف؛ الف، قلب لام اگر دریافتی قابلی الهام
بینـــه الـف نـــام علیـــّن ژَ لام دو مشتق، نام بنین
الف الوهیت، لیشان کرد مرفوع تا که خود معناش پریت بو مطبوع( دیوان، صص 5-4)
اما ملا در واقع شیعه اثنیعشری بوده است و این مطلب، از جایجای دیوان ملا نیز مستفاد میشود.
این نکته از مرثیهای که در سوگ سالار شهیدان گفته است نیز استنباط میگردد. به عنوان مثال میتوان
شعر مذکور را در بالا ارائه نمود که سبعالمثانی را حمد چهاردهمعصوم میداند.
پینویسها:1)
مرحوم اسفندیار غضنفری، دیوان ملاپریشان را جمع نموده و مقدمهای بر آن
نوشته که دراین مقاله، از آن بسیاراستفاده بردهام و هرجا از مرحوم غضنفری
سخنی به میان آمده منبع سخن همان مقدمه میباشد.
2) نسخهای که از دیوان
ملاپریشان در اختیار نگارنده است دارای چهار صفحهی سفید است که در آخر
پریشاننامه، واقع شده است و بدین خاطر به طورقطع نمیتوان تعداد دقیق
بندهای آنرا مشخص کرد
۳)لازم به ذکر است که دینور نیز از شهر های لک نشین استان کرمانشاه می باشد